رادوینرادوین، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 16 روز سن داره

♥♥ رادوین ؛ جوانمرد کوچولووو ♥♥

پانزده ماهگی عزیز مامان ...

سلام سلام نفس مامان  رادوین جونم پسر 80 سانتی و ده کیلویی مامان پونزده ماهگیت مبارک باشه عسلم. خیلی ماه شدی و خیلی شیطون و پرانرژی و بانمک. به خوبی راه میری و شب ها که میخوام بهت قطره اهن بدم به محض دیدنش پا به فرار میذاری تازگيا همش دور خودت مي چرخي سرت گيج ميره مي خوري زمين ديروز بابايي داشت مي رفت سر كار اينقد گريه كردي كه يواش يواش اشك منم داشت درمي اومد قربون دل مهربونت برم تازگیها مسواک برمیداری دو تا دندون کوچولوتو مسواک میزنی . عاشق این هستی که بکشی به دندونهای خوشگلت.ناخن گیر بر میداری پاهای نازتو میاری بالا میکشی رو ناخنات.خودت موهاتو شونه میکنی.بد جور عاشق موبایل و گوشی تلفنی و کاملا وس...
23 خرداد 1393

روز پدر ...

                                               رادوین عزیزم امروز روز پدر بود پسرکم.من و تو هم روز پدر رو به بابای خوب و مهربونت تبریک میگیم . ایشالله همیشه سایه اش بالا سرمون باشه.  بهش میگیم : امید عزیزم  بابای خوبم زیبایی عشق ، پاکی صداقت ، اوج مهربانی و نهایت آرامش همه و همه در کنار تو برای ما معنی پیدا کرد! روزت مبارک. واژه دوستت دارم برای عظمت قلب مهربانت چقدر ...
13 خرداد 1393

سیزده ماهگی رادوینم ...

  سلام خوشگل مامان   میخوام از سیزده ماهگیت بنویسم...   اولین قدم پسر مامان   ملوسک من...رادوین جونم طی گذشت ده روز به خوبی قدم بر میداری گاهی اوقاتم میدوی   درست همون لحظه ای که خوابیدی و من فکر می کنم دیگه وقتشه بزارمت توی تختت، چشمات باز می شه و انگار ساعت ها بوده که خواب بودی و دیگه قصد لحظه ای پلک روی هم گذاشتن رو نداری...عاشق داتس گفتناتیم ...داتس درست همون لحظه ای که باید بیدار باشی، خواب عمیق میاد سراغت... درست همون لحظه ای که پوشکت رو عوض کردم و با خیال راحت داریم با هم بازی می کنیم، یه اتفاق تازه اون تو می  افته... ...
12 خرداد 1393
1